سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استاد حسن آهنگران خوشنویس پیشکسوت و بنیانگذار انجمن خوشنویسان قم

جناب مدیر پرشینبلاگ! بابت ابراز لطف به حقیر که در ذیل پست قبلی حقیر برایم کامنت گذاشته بودید تشکر می کنم. عکس استاد حسن آهنگران را هم که فرمودید چندی نزد ایشان تمرین خط می کردید اینجا قرار می دهم. حقیر خود نیز در شمار مدرسین خوشنویسی در انجمن خوشنویسان قم هستم و شش سال است که در این سمت مشغولم.  


هر کس به کسی نازد و چیزی ایضا‍!

«سین کلمه‏ى سنگلاخ را چرا کشیده ننوشتى آقاى مزارعى؟ این‏ کلمه حتّى اگر در اوّل سطر باشد، کشیده‏اش قشنگتر است.
آقاى کاظمى! ح در کلمه‏ى حیرت باید جورى نوشته شود که حالت ابرو داشته باشد و خ در کلمه‏ى سنگلاخ، تخم مرغ را تداعى کند.

آقاى رضائیان! شما نظر کارشناسى‏ بدهید که سفیدى وسط کلمه‏ى گا در کلمه‏ى «روزگار» باید چگونه باشد؟ اگر بیضى است، قطر بزرگ این بیضى، موازى خطّ زمینه باشد یا با آن متقاطع باشد و اگر تقاطع را مى‏پسندى، سمت چپ بیضى بالاتر باشد یا سمت راستش؟
آقاى میثم‏ سلطانى! چرا شیب سرکاف کلمه‌ی «افکنده» را درست ننوشته‏اى؟ چرا چرخش واوت حالت‏ قدمایى پیدا کرده و کارهاى میرزا کاظم را به یاد مى‏آورد؟
آقاى محمّد عابد! چه‏ کار به پسند حاجى عبدالرّضایى دارى؟ به پسند دیگران بسنده نکن و خودت‏ باش!
آقاى حسن اعرابى! چرا اینقدر به پروپاى این شیخ محمّدى مى‏پیچى و هى به سطرنویسى او گیر مى‏دهید و تنها نقایص اجراى او را جستجو مى‏کنید؟
ابوالفضل احمدى هم خط نوشته و بى‏اشکال هم ننوشته. او را هم نقد کنید!
آقاى شیخ محمّدى! چرا بدبینى؟ محمّدتقى اسدى که بد تو را نمى‏خواهد که‏ مى‏گوید کشیده‏ى کلمه‏ى «افکنده» را تخت گرفته‏اى و محمّدحسین رازقى به‏ صرف اینکه مى‏گوید متعادل نوشته‏اى که نیکخواه تو نیست.»
اینها دیالوگ‏هایى است که مدام بین خوشنویسان قمى در جریان است. این‏ جماعت گاه در جلساتشان و براى نمونه همین دیشب که در جلسه‏ى‏ چندساعته‏ى دعاى توسّل هفتگى‏شان در منزل «على بخشى» غرق دنیاى‏ خویشند. برادر «عظیم یساقى» یک بار هم در باره‏ى نوسانات بازار بورس‏ صحبت نکرد. «على معماریان» این سؤال را عنوان ننمود که چرا آقاى هاشمى‏ رفسنجانى هم به لیست کاندیداهاى ریاست جمهورى اضافه شده است؟
«سید اسماعیل علوى‏راد» در خصوص قیمت زمین و خانه در منطقه‏ى‏ «باغ‏پنبه»ى قم حرفى نزد.
این جمع کوچک بعد از اینکه دعاى توسّلشان را خواندند، کیف‏های حاوی اسباب و ابزار کتابتشان را باز کردند و هر کس، قطعه‏خطّى را که با متن «در سنگلاخ حیرتم افکنده روزگار» و با قلم و دوات نوشته بود، درآورد و گذاشت‏ مقابلش و بحث داغ و چندساعته‏ى «خط» شروع شد و هیاهوی این جلسه، تداعی‌کننده‌ی افکت‌های تالار اصلی بازار بورس بود!